سفارش تبلیغ
صبا ویژن

ابریشمین

خیلی بده بدونی عزیزت داره از پیشت می ره و تو نمی تونی کاری براش بکنی. 

خیلی بده جلو چشمات ذره ذره آب بشه و تو نتونی ذره ای از دردش رو تسکین بدی.

خیلی بده که خودش ندونه و تو باید وانمود کنی به زودی خوب میشه.

خیلی بده که از حالا بدونی جاش قراره تا ابد پیشت خالی بمونه.

خیلی بده که هر لحظه که می خوابه فکر کنی آخرین باره می بینیش و صدای نفساشو می شنوی.

خیلی بده که امید نداشته باشی امسال عید پای سفره هفت سین ببینیش.

عمه ی عزیزم همیشه توی قلبمی و جاتو هیچ کی تنگ نمی کنه... دلم برای فرنی های خوشمزه ماه رمضونت که عطرتو داشت تنگ میشه.  

دلم برای دعاهای مادرانه ات در حقمان تنگ میشه. دلم برای شله زردای نذری ات تنگ میشه ... برای نصیحتای مادرانه ات... برای دلسوزی هایت ... برای دمنوش های گیاهیت.

بعد تو  19 ماه رمضان، هفتم محرم ، شب عاشورا و روز اربعین بغضم سنگین تر میشه... آخه جای خالی تو با چی پر کنیم جانم...

حالا از این به بعد دید و بازدید روز اول عید با خونه کدوم بزرگ فامیل شروع کنیم... بعد از مادربزرگا و پدربزرگام تو جای اونارو پر می کردی...  حالا کی جای اونا رو برام پر می کنه.

می دونم خودخواهیه و هر روز دردت بیشتر میشه ولی از خدا می خوام کمی بیشتر فرصت بده و این عید سر سفره هفت سین با بچه هات باشی... بگذار سال 91 با دعای خیرت شروع کنند...

این عید رو هم برای ما بزرگ فامیل باش... برای بابا این عیدم مادر باش ...

می دونم حتی اگه سفرم کنی بازم دعاهات به ما می رسه... دلم برات تنگ میشه ...عمه ...

.

.

.

و رفت... امروز صبح 22 اسفند نود رفت... دلم برات تنگ میشه...عمه... عمه

این سال بی تو می آید...و سالهای بعد...



[ پنج شنبه 90/12/18 ] [ 1:9 صبح ] [ ابریشمین ] [ نظر ]
درباره وبلاگ
امکانات وب